امشب ناگاه دلتنگ شدم
دلتنگ ان روزها و شبها در کنار دوست در کنار یار
انجا که فاصله ای نیست بین عاشق و معشوق
بی واسطه میگویی و او میشوند انگار اصلا امده تا حرفهای تورا گوش کند
وتو گریه میکنی از شوق که چگونه میشود
زمینش از خاک است
اسمانش ابیست
و هوایش عطری مخصوص دارد
هیچ کجا استشمام نکرده ای
حس عجیبی است
هم میدانی و هم نمیدانی
که ناگاه یادت می اید
عطری از گلی به یاد ماندنی
راستی چه کسی شب جمله کربلا بوده؟