۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۶
نفوذ
بسترها و ویژگی های نفوذپذیری / مهدی سعیدی
امروز، دشمن از اینکه بتواند به نظام اسلامی ضربهی اساسی وارد کند ناامید است، چون میداند در داخل بهقدر کافی انگیزه و ایمان و صدق و آمادگی وجود دارد؛ لذا ناامیدند از اینکه بتوانند ضربهی اساسی وارد کنند، امّا ناامید نیستند از اینکه بتوانند نفوذ کنند. ابزارهای نفوذ هم امروز زیاد است.
حکیم فرزانه انقلاب اسلامی همزمان با سوم خرداد سالروز عملیات افتخارآفرین بیتالمقدس و فتح خرمشهر، و در مراسم دانشآموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین (علیهالسلام) بار دیگر از خطر نفوذ سخن گفت و با توجه دادن اذعان عمومی به این مساله فرمودند:
«امروز، دشمن از اینکه بتواند به نظام اسلامی ضربهی اساسی وارد کند ناامید است، چون میداند در داخل بهقدر کافی انگیزه و ایمان و صدق و آمادگی وجود دارد؛ لذا ناامیدند از اینکه بتوانند ضربهی اساسی وارد کنند، امّا ناامید نیستند از اینکه بتوانند نفوذ کنند. ابزارهای نفوذ هم امروز زیاد است.»
یکی از مقدمات و الزامات نفوذ، تبدیل آدمهای نفوذ ناپذیر به افراد نفوذپذیر است که یکی از مهمترین مکانیزمهای آن تغییر سبک زندگی است. معظم له در ادامه در این راست میفرمایند: «سعی دارند جوان ایرانی را به شکلی بار بیاورند که خودشان میپسندند. اگر جوان ایرانی به شکل آمریکاپسند و استکبارپسند رشد کرد، آمریکا دیگر برای پیاده کردن نقشههای خود در ایران خرجی و هزینهای نخواهد داشت؛ این جوان خودش مثل نوکر بیجیرهومواجب برای آنها کار خواهد کرد؛ میخواهند جوان ایرانی را اینجوری بار بیاورند.»
با این مقدمه میتوان موضوع نفوذ را از زاویه مولفه های موثر در نفوذ پذیری مورد مطالعه قرار داد.
نفوذپذیری
از یک منظر مؤلفه مهم در مقوله نفوذ، نفوذ پذیراند. همانهایی که در پروژه نفوذ، گروه هدف برگزیده شده و مورد هجوم قرار میگیرند. بیشک نفوذناپذیری محصول ویژگیهایی است که اگر در هر فرد یا مجموعه یا ساختاری وجود داشته باشد، آن را از نفوذ مصون میکند. سؤال اساسی در این میان آن است که چه عوامل و آسیبهای درونی موجب نفوذپذیری میشود؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید نفوذپذیران را به چهار گروه تقسیم کرد: ۱- اشخاص؛ ۲- تشکلها و جریانهای سیاسی؛ ۳- جامعه و ۴- ساختار و دولت.
الف- اشخاص نفوذپذیر
شاید عمومیترین و گستردهترین سطح نفوذپذیری، افراد و اشخاص باشند. فرد اگر بخواهد در برابر نفوذ دشمن مقاوم باشد، باید صلاحیتهایی داشته و آنها را در خود تقویت کند، تا این عوامل موجب حفظ افراد از انحراف ایشان شود. البته، باید توجه کرد که مؤلفههای مدنظر شرط لازم بوده و به تنهایی کافی نیستند و وجود همه موارد در افراد است که رمز نفوذپذیری خواهد بود، هرچند که میتوان مؤلفههای دیگری نیز به آن افزود. فقدان و تزلزل در عناصر مقوم نفوذناپذیری، بستر لازم برای نفوذپذیری را فراهم خواهد آورد.
۱- عدم خودباوری: خودباوری و اعتمادبهنفس، لازمه نفوذناپذیری است. کسی که به خود و باورهایش ایمان دارد، بهسادگی از دیگران متأثر نخواهد شد. این ویژگی موجب میشود تا فرد از وضعیت تأثیرپذیری خارج شده و فریب نخورد.
۲- انفعال: انفعال، حالتی است که فرد در صورت قرارگرفتن در آن، درهای ادراکی - شناختی - عاطفی خود را بر روی اراده فاعل باز کرده است. انفعال، مقدمه تأثیرپذیری و نفوذ است و فرد منفعل بهطور کامل در جورچین رقیب قرار گرفته است.
۳- بیبصیرتی: شاخص بصیرت، شاخصی برجسته در امر نفوذپذیری است که بیشک نبود آن موجب فریب خواهد شد. بصیرت که ترکیبی از آگاهی، سلامت نفس، قدرت تجزیه و تحلیل و تیزبینی است، صفتی است که نیازمند تربیت و بالندگی است و باید به مرور زمان حاصل آید. تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سالهای اخیر بر ضرورت افزایش بصیرت بهویژه در رویارویی با دشمن، نشان از اهمیت این امر دارد.
۴- دنیاگرایی: عامل تأثیرگذار دیگر، دنیاگرایی و سپردن اختیار به نفس و شهوات است. میل نفسانی جز به زیادهخواهی حد یقفی ندارد و همین امر بستری است برای آنکه جریان نفوذ بتواند با دادن وعدههای مادی، فرد را به خدمت خود درآورد. بهترین میدان شکار سوژه برای طراحان پروژه نفوذ، محفل دنیاگرایان است.
۵- غفلت از خدا: آن روی سکه دنیاگرایی، غفلت از خداوند متعال و دوری از ایمان است. ایمان راسخ و یاد خدا بهمثابه سدی نفوذناپذیر در برای پروژه نفوذ عمل خواهد کرد. درواقع، همین غفلت از خداوند و عدم درک حضور است که لغزشگاه آدمی در ایجاد انحراف میشود. ازاینرو در بررسی شخصیت بخشی از نفوذپذیران بیشک به عنصر بیایمانی خواهیم رسید.
۶- جهالت و بیخردی: یکی از منفذهای مهم ورود شیطان به وجود آدمی جهل و بیخردی است. شیطان با استفاده از ناآگاهیهای آدمی، بهترین استفاده را در مسیر اغوا و برده و آدمی را به چاه گمراهی و هلاکت میکشاند. سناریوی نفوذ دشمن نیز با تأسی به این شیوههای شیطانی طرحریزی میشود و جهل را در خدمت نفوذ به کار میگیرد.
۷- انتخاب نادرست سبک زندگی: یکی از عوامل شکلدهنده و تأثیرگذار بر شخصیت آدمی سبکی است که افراد برای زندگی خود برگزیدهاند. سبک زندگی فضایی است که در آن نرمها و شاخصها تعریف شده و افراد در آن فضا تنفس کرده و زندگی میکنند. طبیعی است که باید بین باورها و شخصیت افراد از یکسو و سبک زندگی وی از سوی دیگر هماهنگی وجود داشته باشد. اما در این رابطه طبیعی هماورده وجود ندارد و گاه آدمی به دلیل غفلت یا تغافل، سبکی دیگر برای زندگی را برمیگزیند که این الگو بهمثابه ساختاری، بهتدریج رفتار، اراده و ذائقه عامل را متأثر از خود کرده و این دگرگونی، به تغییر در ذائقه و رفتار و آنگاه تغییر نگرش و باورها میانجامد.
امروز ارائه سبکهایی متفاوت برای زندگی، به سازوکاری برای نفوذ و ایجاد تغییر و استحاله بدل شده است و آنچه به نام سبک زندگی آمریکایی در جهان به کمک تبلیغات رسانهای در حال خودنمایی است، مهمترین ابزار نفوذ بهشمار میآید.
ب- تشکلها و گروههای نفوذپذیر
تشکلها و گروهها، بهویژه از نوع سیاسی آن همواره در تیررس نفوذ بیگانگان بودهاند. مروری بر تاریخ نفوذ در سطح جهان و ایران، به خوبی حکایت از آن دارد که چگونه برخی گروههای سیاسی با نقشه بیگانگان راهاندازی شده یا آنکه در ادامه مسیر و برای دستیابی به قدرت به ائتلاف پنهان با بیگانگان و قدرتهای خارجی رسیدهاند! تعلق حزب برای رسیدن به قدرت، پاشنه آشیل تحزب و جریانهای سیاسی است که در پروژه نفوذ به دروازه نفوذ تبدیل میشود و احزاب سیاسی بهتدریج در تسخیر افرادی قرار میگیرند که هدفی جز تحقق اراده و برنامه نفوذگران ندارند. از حزب توده تا جبهه ملی و نهضت آزادی و از آنان تا حزب منحله جبهه مشارکت و دفتر تحکیم وحدت، نمونههایی از تشکلاتی هستند که بهسادگی در فرایند نفوذ، دچار استحاله و انحراف شده و به عمله بیگانگان بدل شدند.
تشکلها و گروهها نیز به واسطه دارا بودن شاخصههایی در پرتگاه انحراف و استحاله از طریق نفوذ قرار دارند که مهمترین این شاخصهها عبارتند از:
۱- تساهل و عدم اصولگرایی: یک از مهمترین شاخصههای صیانت از یک تشکل، داشتن اصول و مؤلفههایی استوار و پایبندی به آنها است. بهطور معمول این اصول و آرمانها در هنگام تشکیل هر سازمان احصا و در مرامنامه حزب درج میشود؛ اما این اقدام به دلایلی کماثر و ناکارآمد است. اولاً، در تنظیم مرامنامه، اصول و مبانی بهطور ناقص ارزیابی میشود. ثانیاً، اصول و آرمانها کلی و کیفی تنظیم شده و از کمّیسازی و عینیتیابی آنها پرهیز میشود و همین امر زمینه را برای تفسیرهای مختلف از اصول فراهم میسازد. ثالثاً، مرامنامهها معمولاً در ادامه کار چندان مورد توجه قرار نگرفته و عملاً ملاحظات گروهی و سیاسی بر متن مرامنامه سایه میاندازد. همین بیتوجهی به اصول کار تشکیلاتی، زمینه را برای نفوذ فراهم آورده و به مرور و با گذشت زمان انحرافات و فاصله گرفتنها مشاهده میشود.
همچنین، مجموعههایی که برای عضوگیری رویکردی تساهلگرایانه داشته و به بهانه افزایش اعضا، احراز صلاحیتها را کمرنگ میکنند نیز بستر را برای نفوذ باز گذاشتهاند!
۲- تشتت و اختلافات درونی: اختلاف، یکی از بسترهای مهم در هر جمعی است و در میان تشکلها و احزاب و گروههای سیاسی فضا را برای نفوذ فراهم خواهد کرد. مروری بر تاریخ تحزب در ایران به خوبی حکایت از این واقعیت تلخ دارد. سرنوشت حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت و... بر این مسئله تأکید دارد که اگر اختلافات دامنگستر شده و مهار و مدیریت نشود، خیلی زود موجبات زوال و انفعال تشکلها را فراهم میآورد و این امر، کار نفوذیها را تسهیل میکند.
۳- منفعتگرایی: یکی دیگر از عوامل نفوذپذیری تشکلها، منفعتگرایی است. البته، در یک نگاه کلان هیچ گروه و تشکلی بدون توجه به اهداف و تعریف سود و منفعت شکل نمیگیرد؛ اما منظور از منفعتگرایی، مقدم داشتن منفعتهای مادی به ارزشهای معنوی، انسانی و منافع ملی است. همین منفعتگرایی زمینههای تطمیع از طریق بیگانگان را فراهم میآورد و میتواند موجب به انحراف کشاندن احزاب در درون ساختار سیاسی کشور شود. در این شرایط حزبی که کارکردش در درون نظام سیاسی تعریف میشود به اپوزیسیونی درون ساختار تبدیل شده و منافع بیگانگان را دنبال خواهد کرد.
۴- وابستگی مالی به بیگانه: یکی دیگر از نقطه ضعفهای تشکلها وابستگی مالی است. از آنجا که بهطور معمول در کشور ما منبع مالی مشخص و پایداری برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی وجود ندارد و چیزی به نام حق عضویت در احزاب و گروههای سیاسی دریافت نمیشود، تشکلها و احزاب سیاسی مجبورند هزینههای خود را از طریقی تأمین و جبران کنند. همین مسئله موجب شده تا فرصت و منفذی برای نفوذگران فراهم آید و حاصل آن نوعی وابستگی به دیگران و نفوذ منابع قدرت اقتصادی به منابع قدرت سیاسی است.
ج- جامعه نفوذپذیر
جامعه نیز بهمثابه گروه هدف در معرض آماج نفوذگران است و اتفاقاً نظریههای جدید نفوذ و براندازی، بیش از آنکه از الگوهای از بالا به پایین تأکید کنند، بر الگوهای از پایین به بالا و فروپاشی اجتماعی شکل گرفتهاند که از آن جمله میتوان به الگوهای انقلابهای رنگین اشاره کرد.
جامعه نفوذپذیر دارای شاخصههایی است که مهمترین آنها به این شرح هستند:
۱- بحران هویت: هویت پایه و اساس اصلی قوامبخشی به جامعه است. تزلزل در هویت جامعه، موجب ایجاد آشفتگی در تمامی عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خواهد شد. هویت در جامعه در برگیرنده ارزشها و باورها است؛ لذا هرگاه باورها و ارزشهای جامعه مورد هدف قرار گرفت باید نگران فعالیت نفوذیها بود. در جامعهای که هویت خود را از دست میدهد؛ از یکسو اختلاف و تشتت اوج میگیرد و از سوی دیگر نوعی انفعال در برابر دیگر هویتها بروز خواهد کرد. همین وضعیت آسیبی (آنومی) بستر را برای فعالشدن نفوذیها فراهم خواهد آورد.
۲- فعالبودن شکافهای اجتماعی: جامعه در درون یک نظام سیاسی از گروههای اجتماعی و اقشار مختلفی تشکیل شده است؛ گروههایی که هر یک هویتی مستقل داشته و در نوعی واگرایی بهسر میبرند، هرچند منافع مشترک و هویتی فراتر از هویت گروهی آنان را به سمت همگرایی و ائتلاف میکشاند و اجازه عرض اندام به شکافهای اجتماعی نمیدهد. البته، این ترکیب موزائیکی همواره در آرامش بهسر نمیبرد و ظرفیت فعالسازی دارد. همین شکافهای اجتماعی که به جای خود میتواند به فرصتی برای تقویت امنیت ملی و منافع ملی بدل شود، همواره مورد هدف و رصد نفوذگران است. پروژه نفوذ در صورت هدف قراردادن اجتماع، معمولاً با توجه ویژه به شکافهای اجتماعی شکل میگیرد و سعی میشود تا این شکافها را فعال کرده و تنازع و واگرایی را افزایش دهد. در این صورت نفوذ بهسادگی محقق خواهد شد.
شکافهایی چون؛ شکافهای قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف سنت و مدرنیسم، شکاف هویت اسلامی - ایرانی همواره در دستور کار دشمن با هدف تحقق پروژه نفوذ بوده است.
۳- انسداد باب گفتوگو و مفاهمه: تکثر و تعدد، ویژگی همه جوامع است و وجود اختلافات در فهم و برداشتها و تعلقات، بستر را برای واگرایی هموار میکند. یکی از سازوکارهای ضروری برای حفظ انسجام جامعه فتح باب گفتوگو است. اگر اقشار جامعهای با هم گفتوگو داشته باشند، با وجود اختلافات و واگراییها میتوان امیدوار بود که در فرایند مفاهمه قرار گرفته و بهتدریج در مسیر همگرایی قرار گیرند. واقعیت آن است که بخش عمدهای از اختلافات و تنشها در جامعه محصول سوءتفاهمات و کمرنگی عقلانیت است که برای جبران و رفع آن بهترین راه گفتوگو خواهد بود. جامعهای که باب گفتوگو در آن بسته شده باشد بهیقین به بنبست و انسداد خواهد رسید و به سمت خشونت و تنش حرکت خواهد کرد تا بسترساز فعالیت نفوذگران باشد!
د- ساختار و حاکمیت نفوذپذیر
به باور بخشی از اندیشمندان سیاسی، بهویژه نهادگرایان و نظریهپردازان ساختارگرا، نهادها و ساختارها تعیینکنندهترین عامل در جامعه شمرده میشوند. حتی اگر به عاملیت یکسویه ساختار هم اعتقادی نباشد و از عاملیت افراد و بازیگران اجتماعی هم حمایت شود، باز هم نمیتوان از نقش تأثیرگذار ساختار چشمپوشی کرد. هرچند ممکن است در ساختار یک نظام سیاسی نفوذ با مشکلات بیشتری همراه باشد؛ اما بیشک مؤثرترین راه برای اعمال اهداف و اراده نفوذگران است؛ لذا همواره بخش عمدهای از تلاشهای دشمن معطوف به نفوذ در ساختارها خواهد شد. ساختارهای نفوذپذیر مشکلات و معضلات متعددی دارند که برخی از مهمترین آنها را چنین میتوان برشمرد:
۱- بحران مشروعیت: مهمترین منشأ قدرت نظامهای سیاسی مردم هستند. حمایت و حضور مردم در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی قدرت لایزالی را در اختیار حاکمیت قرار میدهد که فقدان آن با هیچ منبع طبیعی، علمی، اقتصادی و حمایتی از بیرون جبران نمیشود. لذا یکی از وظایف اصلی حکومتها تلاش برای حفظ مشروعیت و حمایتهای مردمی است. اگر در پیوند میان ملت و حاکمیت فاصله و رخنهای بهوجود آید، حکومت رو به زوال رفته و فرصت برای نفوذیها فراهم میشود. گاه حتی خواسته یا ناخواسته حاکمیت برای جبران حمایت مردمی، دست به سوی حمایت بیگانگان دراز میکند که نمونه آن را میتوان در نظامهای سیاسی کشورهای حوزه خلیجفارس و رژیم پهلوی مشاهده کرد. در این صورت دروازههای نفوذ برای دشمن باز شده و کشور در آستانه فتح کامل قرار میگیرد.
۲- بحران کارآمدی: نظام سیاسی به دلیل تحقق اهدافی طرحریزی شده است و انتظار از آن، این است تا اهداف مدنظر را دنبال و محقق کند. شاید بتوان مهمترین اهداف و کارکردهای حکومت در اسلام را در چهار مقوله ۱- تأمین امنیت؛ ۲- افزایش معنویت؛ ۳- برقراری عدالت؛ ۴- ایجاد رفاه خلاصه کرد. از نظام سیاسی انتظار میرود با برنامهریزی، مدیریت و زمانبندی در راستای تحقق موارد فوق حرکت کند. طبیعی است که آثار تلاش حاکمیت باید در جامعه جاری و ساری باشد و همین است که موجب میشود تا رضایت مردمی از عملکرد حاکمیت تأمین شود. در چنین شرایطی دست نفوذگران برای نفوذ بسته است و نقشهها نقشه بر آب خواهد شد. اما اگر کارآمدی نظام سیاسی دچار تزلزل شده و نشانههای آن در جامعه آشکار شود، باید در انتظار فعال شدن نفوذیها بود. ناکارآمدی، نظام سیاسی را دچار سردرگمی و شتابزدگی کرده و مسئولان را برای تصمیمگیری در جهت رفع بحران با خطای محاسباتی مواجه میکند و همین مسئله علاوه بر آنکه بر افزایش بحران میافزاید، نوعی بازی در پروژه نفوذ به شمار میآید.
۳- ضعف قانون: قانون خود بهمثابه سدی در برابر نفوذ است. نظام سیاسیای که بر اساس قانونی جامع و فراگیر، منسجم و دارای منطق درونی، شفاف و تفسیرناپذیر شکل گرفته باشد، یکی از مهمترین درگاههای نفوذ را مدیریت و مهار کرده است. نبودن قانون و ضعف آن اولین گام در ایجاد رخنه و نفوذ است. درواقع، یکی از مهمترین معضلات ساختارهای نفوذپذیر، ضعف قانون است. نقص و ضعف و نبود قانون در برخی عرصههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بهسادگی این اجازه را به نفوذیها میدهد که به فعالیت خود جان بخشند. این جاست که نقش دستگاههای قانونگذار و بهویژه مجلس شورای اسلامی در مقابله با نفوذ بیش از پیش اهمیت مییابد.
۴- ضعف نظارت: گاه در جامعه قوانین به دقت، شفافیت و جامعیت تنظیم، تدوین و تصویب شدهاند؛ اما در مرحله اجرا با کارشکنیهایی همراه میشوند. در اینصورت باز هم فرصت برای نفوذ مهیا است؛ چرا که قانون برای عمل تنظیم شده است و تا وقتی اجرایی نشود، آثار و برکات آن تأثیرگذار و جاری نخواهد شد. درواقع، هرچند وجود قانون دقیق شرط لازم برای جلوگیری از نفوذ ساختاری است؛ اما شرط کافی برای آن نظارت بر تحقق عملی آن خواهد بود. نظام سیاسی که در مرحله نظارت بر قانون با ضعفهایی جدی روبهرو است، ضریب نفوذپذیری خود را افزایش داده است.
۵- عدم هماهنگی و همگرایی نهادهای حاکمیت و مسئولان: حاکمیت از اجزا و بخشهای مختلفی تشکیل شده است که هر یک کارویژههای خود را دارند. مهمترین تقسیمبندی ساختار قدرت را میتوان قوای سهگانه مجریه، مقننه و قضائیه دانست که در نظام اسلامی هر سه قوه در ذیل رهبری نظام در حال فعالیت هستند. یکی از مؤلفههای لازم برای نفوذناپذیری، هماهنگی و همکاری تمامعیار این اجزا است. اگر به هر دلیل بین این سه قوه فاصله، شکاف و واگرایی حاصل شود، حاکمیت در معرض آسیب و نفوذ قرار خواهد گرفت. پروژهای که تحت عنوان حاکمیت دوگانه از سوی بیگانگان و بخشی از جریانهای سیاسی نفوذی در داخل کشور در طول این سالها دنبال شده است را میتوان مصداق کامل سناریوی تبلیغاتی دانست که تلاش میکرد چنین شکافی را در جامعه ایجاد کند. شکافی که بهمثابه رخنه برای نفوذ و استحاله بهشمار میآمد.
۶- فقدان شایستهسالاری و سازوکار ارزیابی صلاحیت: یکی از مهمترین الزامات نفوذپذیرکردن نهادها و ساختارها در نظام سیاسی، تنظیم سازوکاری برای گزینش کارگزاران و حاکمیت منطق شایستهسالاری است. نظام سیاسیای که نتواند بر مسئله صلاحیتهای مسئولانش نظارت داشته باشد، خیلی زود شاهد رخنه نفوذیها در گوشه و کنار حاکمیت و ساختار سیاسیاش خواهد بود.
این نظارت و بررسی، هم در مرحله انتخاب و انتصاب ضرورت دارد و هم در ادامه که در قالب نظارت بر کارگزاران معنا مییابد. بهطور معمول در نظامهای سیاسی دستگاههای ویژهای برای بررسی صلاحیتهای مسئولین تعبیه شده است. در نظام جمهوری اسلامی ایران، احراز صلاحیت نهادهای انتخاباتی، از جمله ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی ایران بر عهده شورای نگهبان است. برای کارگزارانی که از طریق استخدام یا انتصاب مشغول به کار میشوند نیز مجموعه گزینشی در نهادها و وزارتخانههای مختلف در قانون در نظر گرفته شده است. با این حال همچنان شاهد نفوذ افراد خودفروخته و وابسته به بیگانه هستیم که توانستهاند با فریب دستگاههای گزینشی و نظارتی، به درون بوروکراسی و نهادهای مختلف نفوذ کنند.
۷- ضعف نهادهای اطلاعاتی- امنیتی: وجود نظم، آرامش و امنیت، مهمترین الزام کارآمدی و حرکت رو به جلوی هر جامعه و نظام سیاسی است و این وضعیت از طریق نهادهایی ذیربط محقق میشود. هیچ نظام سیاسی نیست که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی نداشته باشد و ضعف در این حوزه، حیات نظام سیاسی را نشانه خواهد گرفت. یکی از قدیمیترین ابزارهای نفوذ، جاسوسپروری و خرابکاری است که مهمترین وظیفه نهادهای امنیتی مقابله با آن و مهار آن است. با توسعه فناوری و اهمیتیافتن ابزارها در بوروکراسی و همچنین پیچیدهشدن ساختارها در نظامهای سیاسی، شیوههای نفوذ از طریق جاسوسی و خرابکاری نیز پیشرفتهای بسیاری کرده است.
کاهش حساسیتهای امنیتی و تلاش برای تضعیف نهادهای امنیتی یکی از نشانگان فراهمشدن زمینه برای نفوذ است که حمله به اطلاعات موازی یا سناریوی قتلهای مشکوک در دوران حاکمیت اصلاحات نمونههای عینی آن است.
منبع: سایت بصیرت
۹۵/۰۳/۰۵